برگزاری نشست مجازي آموزش كدام فارسي: سواد در عصر واگرايي
تاریخ انتشار: 1400/01/18
سخنراني مجازي «آموزش كدام زبان فارسي: سواد در عصر واگرايي» با سخنراني دكتر حسين سامعي، استاد دانشگاه اموري امريكا، به همت انجمن زبانشناسي ايران و با همكاري پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي و بنياد سعدي 26 بهمن 1399 برگزار شد.
در ابتداي نشست، دكتر شهين نعمتزاده، رئيس انجمن زبانشناسي ايران، گفت: انجمن زبانشناسي بنا دارد از فرصت برگزاري نشستهاي مجازي براي ديدار منظم با زبانشناسان بهره ببرد. وي در ادامه به معرفي دكتر سامعي پرداخت و افزود: دكتر سامعي، دكتري زبانشناسي از دانشگاه تهران، متخصص حوزۀ صرف و يكي از سه مولف فرهنگ هزاره و فرهنگ اصطلاحات دورۀ قاجار است كه پيشتر عضو شواري واژهگزيني فرهنگستان نيز بوده است و اينك در دانشگاه اموري به تدريس زبان فارسي و زبانشناسي مشغول هستند.
در ادامه دكتر سامعي سخنراني خود را اينگونه آغاز كرد: موضوع سخنراني از يك تجربۀ شخصي شروع و به يك سوال عمومي كه تلاش ميشود به آن پاسخ داده شود، منتهي ميگردد. ايشان افزود: بيست سال قبل براي تدريس زبان فارسي به دانشگاه اموري دعوت شد. اولين مسئلهاي كه بهعنوان مدرس زبان فارسي براي ايشان مطرح بود، اين بود كه كدام زبان فارسي را بايد آموزش دهد. زبان فارسي ادبي، زبان فارسي روزمره، زباني كه در ايران صحبت ميشود و يا زبان فارسي كه در ديگر نقاط صحبت ميشود؟ دانشگاه دستورالعمل مشخصی برای تدریس ندارد و از نظر آنها یک زبان فارسی وجود دارد. در ابتدا تصور ایشان اولویت زبان فارسی، زبان فارسی ادبی و کلاسیک بود اما بعد متوجه شدند که چنین چیزی نیست و زبان برای ایجاد ارتباط در اولویت است. دکتر سامعی گفت: جان پری در سال ۲۰۱۲ مقالهای منتشر کرد که در آن به شکلگیری زبان فارسی بهعنوان زبان عمومی و زبان مشترک در منطقه وسیعی از آسیا میپردازد. از ابتدا شروع میکند و میگوید چه عواملی در شکلگیری این زبان مشترک موثر بودند. از خود زبان عربی گرفته تا مسلمان شدن ایرانیها تا اختیار خط عربی و همه این مباحث. و درنهایت به یک زبان عمومی مشترک میرسد. وی از اصطلاح «هوموگلاسیا» برای زبان فارسی در دوره بعد از گسترش آن استفاده میکند، اصطلاحی که در زبانشناسی به کار نرفته است. میشود آنرا تکزبانگونگی یا تکزبانی و همزبانی خواند. مقاله دیگری هست که برایان اسپونر با عنوان «فارسی، دری و تاجیکی» مینویسد. وی در این مقاله بحث میکند که چگونه زبان مشترک فارسی از قرن ۱۵ و ۱۶ میلادی به بعد، شروع به تجزیه و تفرقه میکند و از همزبانگونگی پری دور میشود. در نهایت از تغییر زبان فارسی در هند به دست انگلیسیها گرفته تا وضعیت آموزش زبان فارسی در امریکا را مطرح میکند. دکتر سامعی افزود: یک دوره همگرایی داریم که زبان فارسی از چین مرکزی در شرق و تا اروپای شرقی در بوسنی شکل میگیرد. زبانی است بهشدت باز، شبیه انگلیسی امروز. همه چیز را جذب میکند و زبان سواد میشود. البته با آن گفتگو میکنند اما زبان مکتوب و کاربردی است. و این زبان زبان ادب و زبان فرهنگ والا میشود. ازاینرو، سواد و آموزش درمورد این زبان اهمیت مییابد. دوره واگرایی زبان فارسی دورهای است که زبان فارسی بهتدریج به شعبههای مختلفی تقسیم میشود. حضور غربیها در منطقه و حوادث تاریخی به این واگرایی کمک میکند و الان در این عصر واگرایی هستیم.
دکتر سامعی درباره وضعیت تاریخی آموزش زبان فارسی در دوره ماقبل مدرن، دوره همگرایی در منطقه وسیعی مثل ایران و هند و آناتولی و افغانستان امروز و آسیای مرکزی گفت: زبان فارسی در این دوره زبان ارتباط و فرهنگ و زبان مشترک بوده است. در کنار تمام زبانهای محلی و همراه آنها آموزش داده میشده است. خط و زبان و فرهنگ و فنون ادبی آموزش داده میشده است. عموما مکتبخانهها و مدارس قدیمی بودهاند و معلمان هم عمدتا منشییان و اهل قلم و نویسندگان و شعرا بودند. شاگردان آنها هم طبقات بالای جامعه شهری بودند که میتوانستند از سواد بهرهمند شوند. زبان فارسی ضرورتا هیچگاه زبان گفتگو در این منطقه وسیع نبوده است و درواقع زبانی فراقومی و فرامنطقهای و زبان اداری و رسمی بوده است. مثلا علامه اقبال لاهوری فارسی صحبت نمیکرده اما یکی از قویترین سخنگویان فارسی بوده است. وی افزود: شروع واگرایی فارسی در چند نقطه رخ میدهد. در عثمانی زمانی آغاز میشود که فارسی را از زبان رسمی کنار میگذارند. در افغانستان از نیمه قرن هجدهم در زمان احمدشاه درانی شروع اعتلای پشتو است. تغییر در هند هم نمونهای دیگر از واگرایی فارسی است. انگلیسیها از قرن هجدهم وارد هند میشوند درحالیکه زبان فارسی زبان دیوانی و رسمی است. موج نوشتن دستورهای زبان فارسی ازطریق انگلیسیها متعلق به این دوره است. مدارس آموزش زبان فارسی در سراسر هند برپا میشود. در سال ۱۸۳۵ انگلیسیها تصمیم میگیرند به جای فارسی انگلیسی را جایگزین کنند. البته زبان اردو هم تقویت میشود و جای فارسی را میگیرد. از نیمه قرن نوزدهم که روسها وارد آسیای مرکزی میشوند و حکومت ازبکها را بر میاندازند، به واگرایی زبان فارسی کمک میکنند و نفوذ روسی بهتدریج شروع میشود.
دکتر سامعی در ادامه گفت: به دنبال این واگراییها، فارسی تبدیل سه گونه زبانی میشود. در ایران زبان فارسی و ملی و زبان رسمی است و حیات جداگانهای را طی میکند. در افغانستان از ۱۹۶۴ نامش زبان دری میشود. تاجیکی هم در تاجیکستان با عناصری از زبانهای محلی مثل ازبکی و تحت تاثیر روسی حیات تازهای را شروع میکند. هرچند این سه زبان هنوز هم بهشدت وابسته هستند اما واگرا میشوند. فارسی از زمانی شروع به وامگیری واژگانی از فرانسه و بعد از انگلیسی میکند. دری افغانستان از انگلیسی و تاجیکی از روسی وامواژه میگیرند. البته از زبانهای محلی هم تاثیر میگیرند. از ۱۹۲۸ در تاجیکستان مساله سواد متفاوت میشود و خط روسی خط کتابت میشود. بنابراین، سواد که امر مهمی است و باعث اتصال منطقه وسیعی میشده است در این منطقه مسیرهای متفاوتی را طی میکند. آموزش فارسی در اینجا بهعنوان زبان اول بحث شد. اما این وضعیت چه تاثیری بر آموزش زبان فارسی بهعنوان زبان دوم دارد؟ حال باید فکر کرد بهعنوان زبان دوم کدام زبان در این منطقه باید آموزش داده شود. آموزش زبان فارسی بهعنوان دوم در هند برای انگلیسیها سابقه داشته است. فارسی باوجودیکه پیشروی خود را در قالب زبان اول از دست میدهد اما بهعنوان زبان دوم همچنان باقی است. در این دوره فارسی ادبی درس داده میشده است. با کاهش نفوذ فارسی در این منطقه فرهنگی، جوامع غربی براساس نیاز خودشان شروع به آموزش زبان فارسی میکنند. مثلا از ۱۹۴۹ تا دهه هفتاد میلادی دانشگاه پنسیلوانیا زبان فارسی کلاسیک آموزش میداده است. از آن پس فارسی مدرن را آموزش میدهد. چون نیازها در امریکا تغییر کرده است. به دلایل سیاسی متعدد فارسی ایران بیشتر از فارسی افغانستان و تاجیکستان مورد توجه قرار میگیرد. رشد سواد و ادبیات باعث شد زبان فارسی ایران بیشتر مورد توجه قرار گیرد. در این دوره زبان کلاسیک کنار گذاشته میشود و آموزش زبان زنده اولویت است. اما مساله این است کدام فارسی ایران مورد توجه است: گفتاری، نوشتاری یا کلاسیک؟ سرگردانی در این زمینه وجود دارد هرچند که تاکید بر زبان گفتاری شده است. اما این تاکید بر زبان گفتاری خود موجب واگرایی بیشتر میشود. در این دوره فارسی در مدرسهها آموزش داده نمیشود و به دانشگاهها میرود.
دکتر سامعی در ادامه افزود: برای آموزش زبان فارسی سرگردانی در تمام شیوههای آموزش زبان فارسی در امریکا دیده میشود. مولف کتاب هنوز نمیداند با کدام زبان کار میکند؟ کتاب واحد نیز وجود ندارد. البته این مشکل از معلم ناشی نمیشود بلکه مساله به گونه زبانی باز میگردد. مربیان زبان فارسی عمدتا افرادی خارج از حوزه زبان هستند که وارد حوزه زبان شدهاند. وی در پایان گفت مشکلاتی که در حوزه زبان فارسی از بیست سال قبل بیان شده است همچنان امروزه باقی است. مطالعات نظری گسترش یافته اما روشها همان روشهای محدود و آشنای معلمان است. افزونبراینکه تعداد دانشجویان فارسی کاهش یافته است و بهتدریج از ابتدا تا انتهای دوره نیز کاهش مییابد. سرنوشت آموزش زبان فارسی در غرب و مخصوصا امریکا نامعلوم است.
این سخنرانی مجازی با پرسش و پاسخ پایان یافت.