چکيده
اززمانيكه لارسن (1988) استدلال كرد كه گروه فعلي از دو پوسته (لايه) يكي با هستهي فعل سبك و ديگري با هستهي فعل واژگاني تشكيل شده است، زبانشناسان كوشيدهاند تا برايناساس ساختهاي متعددي را در زبانهاي مختلف تجزيه و تحليل كنند و نقايص و اشكلات احتمالي آن را بررسي نمايند و در تكامل آن تعديلهايي بهوجودآورند. ساخت سببي فارسي با توجه به گوناگوني و تنوع ساختار نحوي آن ميتواند در اين راستا مورد توجه واقع شود.
دادههاي اين مقاله نشان ميدهد كه ساختار دروني ساختهاي سببي فارسي تا حدود بسيار زيادي با طرح لارسن سازگار است. ساختهاي سببي زبان فارسي بهدرستي نشان ميدهند كه گروه فعلي از دو فرافكن فعلي فعل سبك و فعل واژگاني تشكيل شده است. فعل سبكي كه بهعنوان هستهي پوستهي فعلي بالايي قرار ميگيرد به دو صورت بدون نمود آوايي و با نمود آوايي بهصورت 'كردن' و يا پسوند 'ان' در ساخت سببي فارسي تظاهر مييابد. همچنين در اين مقاله استدلال شده است كه در برخي موارد فعل سبك سببي در همنشيني با فعلهاي متفاوت از خود رفتار متفاوت بروز ميدهد برايناساس بهنظر ميرسد كه نظريههايي صرفاً صوري كه ملاحظات معنايي را ناديده ميانگارند نميتوانند بهنحوي مطلوب به تحليل ساختهاي زبان بپردازند.
همچنين اين پژوهش نشان ميدهد كه حداقل در يك مورد ملاحظات نقشي نقش معنا داري را در تحليل ساختار نحوي ايفا ميكنند. شايد بتوان از آن بهعنوان شاهدي در جهت تعامل نقش و ساختار نحوي كه نقشگرايان بر آن تأكيد ميورزند استفاده كرد.