حسین صافی
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
چکیده
متنِ داستانی، علاوهبر القای حالوهوای جهانی موهوم، تناسبی را نیز میانِ آن جهانِ خیالی و جهانِ واقع برمیانگیزد. انگیزش کلامیِ اینگونه مناسباتِ هستیشناختی میان جهان داستان و زیستجهانِ پیرامونِ خواننده را در اینجا به «بافتوابستگیِ گفتمانِ روایی» تعبیر کردهام و برای تبیینِ آن، به کاربردشناسی یکی از نشانههای کلامیِ برجستهاش - یعنی ضمیر دومشخص ـ پرداختهام. در آغازِ این راه، پارهای از مفاهیمِ روایتشناختیِ لازم برای تشریح بافتوابستگیِ داستان را معرفی کردهام. سپس به ذکر پارهای ملاحظات زبانشناختی دربارۀ بافتوابستگیِ گفتمان روایی پرداختهام. پساز مرور انواع عبارتهای اشاری، با بررسی کارکرد ارجاعیِ ضمیر دومشخص در نمونههایی از گفتمان روایی، نشان دادهام که از این ضمیر به چندروش میتوان برای وابستن جهان داستان به بافت بیرون از آن بهره گرفت، و ضمیر دومشخص، امروزه در ادبیات داستانی ایران، افزونبر تنها کارکردی که زبانشناسان بهطور سنتی برایش قایل بودهاند (شاخصگذاریِ مخاطب در بافت حاکم بر گفتگوهای شفاهی)، چه کارکردهایی یافته است. با شناسایی و بررسیِ این کارکردها سرانجام به این نتیجه رسیدهام که گاهی در داستانهای نوین فارسی از ضمیر دومشخص، نه برای تثبیت مرزهای هستیشناختی میان عوالم پندار و جهانِ واقع، که برای درهمریختن این مراتبِ وجودی استفاده میشود.
کلیدواژهها: روایتهای دومشخص فارسی، عبارتهای اشاری، بافتِ درونداستانی، بافتِ فوقداستانی، بافتوابستگی