واژگانيشدگي در فعلهاي حركتي فارسي: الگويي تازه
ندا ازکیا
دانشجوی دکترای زبانشناسی
دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران
فرهاد ساسانی
دانشگاه الزهرا
چكيده
حركت يكي از مفاهيم بنيادي در نظامِ شناختي بشر است. اين مفهوم ميتواند به گونههای مختلف در زبانها بازنمایی شود. همين تفاوت در قالببندي سازههای مفهوميِ حركت، بنياد نظريۀ الگوهاي واژگانيشدگي را شکل ميدهد. این نظریه میتواند خانوادههای زبانی را برپایۀ چگونگی ادغام سازههای رویداد حرکتی ردهبندی کند. اما نارساييهايي نیز در این رویکرد بهچشم میخورد. پژوهش حاضر میکوشد پساز طرح این نارساييها، با توجه به زبان فارسی، راهحلهایی ارائه دهد. نتیجه حاکی از آن است که در تحلیل رویداد حرکت، دو رویکرد مجزا مدنظر است. نخست رویکرد کلینگر، که صرفاً سازههای مفهومی کانونی را در فعل حرکتی ادغام میکند و دوم رویکرد جزئینگر، که در آن سازههای مفهومی پیرامونی نیز در ادغام در فعل حرکتی، مؤثر عمل میکنند.
كليدواژهها: حركت، فعل حرکتی، ادغام، الگوهاي واژگانيشدگي، معناشناسيِ شناختي.