چكيده:
دربارة تظاهر آوايي انسداديهاي بيواك فارسي بعد از سايشيهاي بيواك دو فرضية واجي مطرح است. بر اساس فرضية اول، انسداديهاي بيواك در اين جايگاه به گونة واكدار خود تبديل ميشوند. اين مستلزم آن است كه همزمان با كاهش ميزان دمش، بر ميزان ارتعاش تارآواها به هنگام توليد آنها افزودهشود. فرضية دوم چنين بحث ميكند كه با كاهش ميزان دمش انسداديهاي بيواك در جايگاه مورد نظر، لزوماً بر ميزان ارتعاش تارآواها افزوده نميشود؛ بنابراين انسداديهاي بيواك در اين جايگاه از نظر توليدي در حد فاصل انسداديهاي دميده و انسداديهاي واكدار قرار ميگيرند و تظاهر آنها به صورت همخوانهاي بيواك نادميده يا نيمدميده درميآيد. در اين مقاله در چارچوب واجشناسي آزمايشگاهي، ميزان صحت و اعتبار اين يافتههاي نظري را محك ميزنيم. نتایج به دست آمده نشان میدهد که در این جایگاه، از میزان دمش انسدادیها کاسته میشود ولی بر میزان واک آنها افزوده نمیشود؛ بنابراین تولید انسداديهاي بيواك در اين جايگاه در حد فاصل انسداديهاي بی واک دميده و انسداديهاي واكدار قرار ميگيرد.