چکيده
زبانها همواره در حال تغيير هستند. گرايش غالب در زبانها اين است که واحدهاي زباني به تدريج دستوريتر ميشوند. طي فرايند دستوريشدگي، کلمات معناي قاموسي خود را از دست ميدهند و نقش دستوري پيدا ميکنند. در عين حال بعضي عناصر دستوري ميتوانند دستوريتر شوند. فرايند دستوريشدن با مقيدتر شدن اجزاي زباني همراه است. عکس اين فرايند دستوريزدايي ناميده ميشود. بسامد وقوع دستوريزدايي بسيار کمتر از دستوريشدگي است و زبانشناسان هنوز موفق نشدهاند طرح کلي دستوريزدايي را به صورت قاعده يا حتي گرايشي عام به دست دهند. در اين مقاله، ضمن بررسي و توصيف دو فرايند دستوريشدگي و دستوريزدايي، موارد و شواهد عيني هر دو فرايند را از زبان فارسي به تفکيک نشان ميدهيم. سرانجام با تحليل اين شواهد نتيجه ميگيريم که دستوريزدايي الزماً فرايندي برخلاف جهت دستوريشدگي نيست و در دستوريزدايي نيز (مانند دستوريشدگي) مقولهزدايي و بازتحليل اجزاي زباني ممكن است رخ دهد.
کليدواژهها: دستوريشدگي، دستوريزدايي، مقولهزدايي، بازتحليل.