چكيده
در اين مقاله سعي بر آن است تا با مروري بر خاستگاه تحليل گفتمان انتقادي و معرفي مكاتب نظري تأثيرگذار بر آن، به بيان اشتراكات و افتراقات رويكردهاي غالب در آن پرداخته شود. هر رويكرد به لحاظ بنيانهاي نظري و ابزارهاي تحليل با ديگر رويكردها تفاوتهايي دارد؛ اما سه مفهوم انتقاد، قدرت و ايدئولوژي در تمامي رويكردها وجود دارد. دو نكتة قابل توجه در اين مقاله به چشم ميخورد؛ يكي تأكيد بر ميانرشتهاي بودن تحليل گفتمان انتقادي و تصريح بر رابطة ديالكتيك ميان زبان، فرهنگ، جامعه و سياست و ديگري وجود نوعي گرايش به بهگزيني و پرهيز از اتخاذ روش خاص در تحليل گفتمان انتقادي بهگونهاي كه نميتوان اين نوع تحليل را نظريه به شمار آورد.