چكيده
فرايند انضمام اسم، يكي از زاياترين شيوههاي واژهسازي در زبانها، بهويژه در زبان فارسي است. اين فرايند بر مبناي انضمام (پيوند) يك هستة اسمي (عمدتاً موضوع دروني فعل) به هستة فعل واژگاني شكل ميگيرد و برونداد آن يك فعل انضمامي عمدتاً لازم (و بعضاً متعدي) است كه ساختار موضوعياش در درون فعل مركب ارضا شده است. اين برونداد، خود ميتواند پايهاي براي اشتقاقهاي ديگر باشد. معمولاً فرايند انضمام اسم را با دو رويكرد نحوي و يا صرفي تبيين ميكنند. رويكرد نحوي، بر مبناي حركت نحوي هستة اسمي به سمت فعل و سپس پيوند اين دو با هم و تشكيل يك فعل مركبِ انضمامي است. رويكرد صرفي بر اين اساس است كه دو ستاك اسم و فعل از واژگان انتخاب ميشود كه تركيب آنها با يكديگر، فعل مركب انضمامي را بهدست ميدهد كه در حوزة واژگان و با استفاده از قاعدة واژهسازيِ تركيب بهوجود آمده است. در اين نوشتار، فرايند انضمام اسم با رويكرد صرفي توجيهپذيرتر است؛ به اين دليل كه ميزان زايايي و تعميم اين فرايند در واژهسازي بر طبق رويكرد صرفي افزايش مييابد.